دو ماه زمان لازم بود که عیار آن قلمفرساییها و آه و فغانها برای برگزار نشدن کنسرت خیابانی همایون شجریان و از دست رفتن فرصت شادی مردم مشخص شود. برگزاری رویداد «شب ایران» با شعار «دوباره در مقابل ایران زانو خواهید زد»، همان موقعیتی بود که نشان داد در آنچه دو ماه قبل شاهد بودیم، باز هم پای بازیهای جناحی همیشگی در میان بوده...
رویداد «شب ایران» شامگاه 16 آبان با حضور پرشور اقشار مختلف مردم در میدان انقلاب و خیابانهای منتهی به آن برگزار شد و با رونمایی از مجسمه زانو زدن «والرین»، پادشاه روم در مقابل «شاپور اول»، پادشاه ساسانی، مقطعی از تاریخ باشکوه ایران نهفقط برای نسل جوان کشور بلکه برای تمام جهانیان بازخوانی شد.
اما ارسال پیام اقتدار ایران به دوست و دشمن با رونمایی از این مجسمه و بازآفرینی جلوههای حماسی تاریخ ایران با اجراهای نمایشی، تنها ویژگی رویداد شب ایران نبود. آنچه مراسم جمعهشب را خاصتر کرد، حضور ارکستر سمفونیک تهران و چهرههای محبوب موسیقی پاپ در میان مردم و اجرای زنده آنها در قالب کنسرت خیابانی بود.اما همه اینها باعث نشد برخی افراد و جریانها، دستها را از مقابل چشمهایشان بردارند و در کنار مردم، به تماشای شادی آنها بنشینند.
مرور روزنامههای اصلاحطلب در صبح شنبه 17 آبان نشان میدهد این روزنامهها در اقدامی مسبوق به سابقه و نه چندان عجیب، با بیاعتنایی از کنار رویداد شب ایران گذشتند و حداقل در صفحه اول خود هیچ اشارهای به این مراسم مهم که حتی در رسانههای خارج از ایران هم بازتاب داشت، نکردند. اینجا باید از این رسانهها پرسید آنچه در رویداد شب ایران رقم خورد؛ از «تقویت غرور ملی از طریق بازخوانی تاریخ باشکوه ایران» و «برجستهسازی یکی از بزرگترین پیروزیهای امپراطوری ایران در تاریخ» تا «برگزاری یک رویداد اجتماعی حماسی شاد و مفرح برای عموم مردم پایتخت» و «برگزاری کنسرت خیابانی با چهرههای مشهور موسیقی پاپ»، کدامیک از نظر این رسانهها فاقد ارزش خبری بود که به لحاظ قواعد حرفهای خود را مجاب کردند از انعکاس این رویداد چشمپوشی کنند؟
10 شهریور بود که همایون شجریان اعلام کرد روز جمعه ۱۴ شهریور با برگزاری کنسرت رایگان خیابانی در میدان آزادی در کنار مردم خواهد بود. شور و هیجان ناشی از این خبر اما خیلی دوام نداشت و 2 روز مانده به موعد برگزاری مراسم، این هنرمند از لغو کنسرت خیابانیاش خبر داد و در بخشی از پیام گلایهآمیزی که در صفحهاش منتشر کرد، نوشت: «جلسات و برررسیهایی که این چند روزه انجام شده، کاری است که میبایست قبل از موافقت با درخواست ما در دو ماه گذشته انجام میشد...» و همین خبر، شروع یک سلسله واکنشهای زنجیرهای سراسر تلخی و ناامیدی از طرف رسانههای اصلاحطلب بود.
فردای انتشار خبر لغو کنسرت همایون شجریان، نهتنها صفحه اول روزنامههای اصلاحطلب با تیترهایی مثل «بستن مسیر آزادی» و «آرزوی محال»، پر شد از اخبار و تحلیلهای مرتبط با این اتفاق بلکه صفحات شخصی چهرههای سیاسی و اجتماعی و رسانهای این طیف هم با محتواهایی مثل «دشمنی با شادی مردم ایران» به این ماجرا اختصاص پیدا کرد و با این حرکت هماهنگ رسانهای، موجی از غم و ناامیدی و افسردگی به جامعه ایران تزریق شد. در این میان، کمتر منصفی هم دنبال پیدا کردن پرتقالفروشی رفت که در معاونت هنری وزارت ارشاد با مدیریت ضعیف، ناهماهنگی و عدم برنامهریزیاش، باعث و بانی از دست رفتن فرصت این اتفاق زیبا شده بود.
اما دو ماه زمان لازم بود که عیار آن قلمفرساییها و آه و فغانها برای برگزار نشدن کنسرت خیابانی و از دست رفتن فرصت شادی مردم مشخص شود. برگزاری رویداد شب ایران با شعار «دوباره در مقابل ایران زانو خواهید زد»، همان موقعیتی بود که نشان داد در آنچه دو ماه قبل شاهد بودیم، باز هم پای بازیهای جناحی همیشگی در میان بوده.
بهانه مراسم باشکوهی که 16 آبان با مشارکت گسترده گروههای مختلف مردم در میدان انقلاب برگزار شد، مرور یکی از غرورانگیزترین مقاطع تاریخ سرزمین پارس، یعنی پیروزی امپراطوری ایران بر امپراطوری روم بود اما با حضور ارکستر سمفونیک تهران و خوانندگان شناختهشده موسیقی کشور، حکایت یک تیر و چند نشان شد و این مراسم گرم و پرشور را به یک کنسرت خیابانی رایگان و به یادماندنی تبدیل کرد.
مراسمی که با برنامهریزی درست و هماهنگی میان دستگاههای مرتبط، با نظم و امنیت کامل برگزار شد، فرصت بهرهمندی عموم مردم از هنرنمایی خوانندگان مشهوری مثل «حامد همایون»، «مصطفی راغب»، «پرواز همای» و «میثم ابراهیمی» را در قالب یک کنسرت خیابانی رایگان فراهم کرد و شب شاد و باشکوهی را برای آنها رقم زد.
با تمام این اوصاف اما، رسانههای اصلاحطلب که دو ماه قبل در غم لغو یک کنسرت خیابانی مرثیهسرایی کرده بودند، ترجیح دادند چشمهایشان را بر اجرای این کنسرت خیابانی موفق ببندند و بی سر و صدا از کنار شادی و نشاط مردم بگذرند.
دم خروس دیگری که بهواسطه اجرای رویداد شب ایران بیرون زد، ادعای ملیگرایی این جماعت بود. با اینکه پایه و اساس مراسم جمعه شب در میدان انقلاب، بزرگداشت یکی از وقایع بزرگ تاریخی و ملی ایران بود، مورد بی مهری رسانهها و شخصیتهای اصلاحطلب قرار گرفت؛ همانها که سالها نظام جمهوری اسلامی را به بیمهری به تاریخ و نمادهای ملی متهم میکردند.
مجسمهای که در میدان انقلاب رونمایی شد، یادآور مقطعی درخشان در تاریخ ایرانزمین بود؛ همان واقعهای که با زانو زدن والرین، پادشاه روم در مقابل شاپور اول، پادشاه ایران، در تاریخ ماندگار شد. همان حماسه فراموشنشدنی که همین حالا یادآوریاش، درواقع به رخ کشیدن یک درس عبرت دردناک است برای هرکس که چشم طمع به خاک مقدس ایران داشته باشد.
این مراسم، بخشهای تکمیلی باشکوهی هم داشت که عبارت بود از نمایش تصاویر قهرمانان و سرداران ایرانی در قالب 13 پرده از مقاومت تاریخی ایرانیان؛ از رستم در نبرد با تورانیان، جانفشانی آرش کمانگیر در تعیین مرز ایرانزمین، آریو برزن در نبرد با اسکندر و شاپور در نبرد با والرین گرفته تا میرزا کوچک خان جنگلی در نبرد با قشون روس، سربازان امام خمینی در نبرد با رژیم بعث عراق، مدافعان حرم در نبرد با داعش، دریاداران ایران در برابر ملوانان متجاوز آمریکایی و قهرمانان مردمی در نبرد با اسرائیل و آمریکا. اما هیچکدام از این حماسهسراییها در ستایش قهرمانان ملی هم چشم رسانههای اصلاحطلب را نگرفت و نتوانست بر تمایلات حزبی و جناحی آنها غلبه کند.
اما ماجرا به همین بیاعتنایی و سکوت لجبازانه محدود نشد و بالاخره یکی از کارشناسان سیاسی طیف اصلاحطلب با اظهارنظر عجیبش درباره مجسمه زانو زدن والرین در مقابل شاپور اول، خبرساز شد. احمد زیدآبادی که دو روز بعد از رونمایی این مجسمه، بالاخره زاویه موردنظر برای نقد از این حرکت ملی را پیدا کرده بود، 18 آبان با توسل به دستاویز کهنه دوقطبیسازی و «چرا این و چرا آن، نه» با همان چاشنی کنایه قابل انتظار «حالا که ملیگرایی این جماعت گل کرده»، در صفحه شخصیاش در این باره نوشت: «قرار است مجسمه زانو زدن والریانوس امپراتور روم شرقی در مقابل شاپور اول، پادشاه ساسانی در ورودی تهران توسط شهرداری نصب شود. متأسفانه ما با جماعتی در کشورمان روبرو هستیم که از هر میراث تاریخی فقط همان جنبههای آزاردهندهاش را میپسندد و ترویج میکند.
حالا هم که «ملی گرایی» این جماعت گل کرده، به جای اینکه مثلاً مجسمهای از همان منشور کورش را در مکانهای عمومی به نمایش بگذارند، به سراغ زانو زدن امپراتور والریانوس در مقابل شاپور اول رفتهاند که به جای آنکه مایه مباهات باشد، از نقطهنظر اخلاق ملی و دینی ایرانیان، نشانه غرور و تکبر ناپسند و نوعی بی ظرفیتی ناشی از غلبه بر رقیب است!»البته آقای کارشناس توضیح نداد که واکنش بردهوار امپراتور مغلوب روم در مقابل امپراتور ساسانی که ناشی از فرهنگ کشور خودش بوده، چطور نشاندهنده غرور و تکبر و بیظرفیتی شاپور اول از غلبه بر رقیب است!
زیدآبادی در ادامه، آلودگی هوای تهران و خشکسالی بیسابقهای که گریبانگیر ایران و بسیاری از نقاط جهان شده را هم به مجسمه زانو زدن والرین در مقابل امپراتور ایران ربط داد و نوشت: «پایتختی که از هوای پاک و آب مورد نیاز شهروندان محروم است، انتخاب چنین مجسمهای از میان دهها میراث ارزشمند ملی و تاریخی برای نصب در ورودی شهر، چیزی جز کژفهمی بنیادین از حکمرانی به بیننده القا میکند؟»با این تفاصیل، احتمالا از دیدگاه آقای کارشناس، چنانچه مجسمه منشور کورش یا یکی از آن دهها میراث ارزشمند تاریخی و ملی مدنظر ایشان در ورودی تهران نصب میشد، منافاتی با هوای آلوده و کمآبی پایتخت نداشت!
اما جای رسانههای اصلاحطلب که خودخواسته و عامدانه در جشن ملی خیابانی مردم پایتخت غیبت کردند، خالی نماند و به جای آنها، کاربران خارجی فضای مجازی به میدان آمدند و با انعکاس تصاویر رویداد شب ایران، اینطور به تمجید از تاریخ باشکوه ایرانزمین و اقتدار ایرانیان در مقابل دشمنانشان پرداختند:
«رونمایی از مجسمه والرین که در مقابل شاپور اول زانو زده، یادآور قدرتمندی از مقاومت تاریخی ایران است. باشد که چنین نمادهایی، الهامبخش وحدت و صلح برای همه مردم باشد.»
«ایران، خانه تمدنهاست. آنها باید به آن افتخار کنند.»
«ایران قبل از آمریکای محکوم به فنا هم وجود داشته.»
«انشاءالله ترامپ یا مایلیکوفسکی(نتانیاهو)، نفر بعدی خواهند بود(که در برابر ایرانیها زانو میزنند و شکست میخورند)»
و...
پایان پیام/